داستان حرز امام جواد«ع»:
امام جواد با دختر خلیفه ازدواج کرده بود که البته زن خوبی نبود و امام جواد را اذیت میکرد.روزی ام عیسی گفت که زنی نزد من آمد و احوالپرسی کرد و گفت که من زن امام جواد هستم. ام عیسی خیلی ناراحت میشود و نزد مامون میرود و به پدرش میگوید که امام جواد ازدواج کرده است، مامون ناراحت شده و با شمشیر به خانه امام جواد میرود و شروع به شمشیر زدن میکند ام عیسی بنا به گریه میگذارد و اظهار ندامت میکند و به او میگوید تو فرزند رسول خدا را کشتی.مامون ناراحت میشود و میگوید که ننگ ابدی را برای خاندان خود خریدیم.
دستور میدهند که دنبال تشییع جنازه باشید. خادمی میآید و میگوید من از نزد امام جواد میآیم. این ها تعجب کرده و میبینند که امام جواد سالم است. یاسر به امام جواد میگوید که یابن رسول الله این لباس که پوشیدی به من بده که برای کفن خود داشته باشم.
امام وقتی لباس را از تن خود در میآورد میبیند هیچ آثاری از زخم به تن ایشان نیست. امام جواد میفرماید من حرزی همراه خود دارم. مامون میگوید آن حرز رابه من بده و امام جواد آن حرز رابه مامون میدهد. شروع حرز از همینجاست.